"شعار سال"
شعار سال
"مکتب حاج قاسم"
مکتب حاج قاسم
"شهدای شاخص سال"
شهدای شاخص سال
"بیانیه گام دوم"
گام دوم
"کانال تلگرام ما"
کانال تلگرام
*شادی روح همه اموات:صلوات*
مرحوم حاج اسماعیل روحی پرکوهی
آمار کاربران

برای عضویت در وبلاگ کلیک کنید!


رمز عبور را فراموش کرده ام! ؟

عضويت سريع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
پیغام مدیر سایت
سلام بازدید کننده محترم به وبلاگ بسیج دانشجویی دانشگاه طبری بابل خوش آمدید لطفا برای استفاده از تمامی امکانات و خواندن تمامی مطالب ویلاگ

شرکت در انجمن و گفتگو با سایر اعضا در سایت ثبت نام کنید

همچنین می توانید بعد از عضویت با ارائه مطالب و ایجاد پست در وبلاگ یار و همراه ما بوده و در بروز رسانی و ارتقاء سطح وبلاگ به ما کمک کنید. با سپاس فراوان

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ بَاقِرِ الْعِلْمِ وَ إِمَامِ الْهُدَى وَ قَائِدِ أَهْلِ التَّقْوَى وَ الْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِكَ اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ عَلَما لِعِبَادِكَ وَ مَنَارا لِبِلادِكَ وَ مُسْتَوْدَعا لِحِكْمَتِكَ وَ مُتَرْجِما لِوَحْيِكَ وَ أَمَرْتَ بِطَاعَتِهِ وَ حَذَّرْتَ مِنْ مَعْصِيَتِهِ فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أُمَنَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ

یا امام باقر ع 

مناظره ی جالب امام باقر(عليه السلام) با اسقف اعظم در ادامه مطلب

خود كامگي و غرور، خليفه اموي "هشام بن عبدالملك " را وا داشت كه امام محمد باقر ـ عليهالسّلام ـ پيشواي پنجم شيعيان را از مدينه به شام تبعيد كند.

امام باقر ـ عليهالسّلام ـ در مدت اقامت خود در شام با مردم آنجا رفت وآمد داشت، روزي ديد گروهي از نصاري به سوي كوهي كه در شام بود ميروند، حضرت از همراهان پرسيد: "آيا امروز نصاري عيدي دارند كه اين طور با ازدحام به جانب كوه رهسپارند؟ "

در پاسخ گفتند: "خير امروز عيد نصاري نيست بلكه يكي از دانشمندان نصاري در آن كوه منزل دارد؛ مسيحيان ميگويند او زمان حواريون (شاگردان حضرت عيسي ـ عليهالسّلام ـ) را درك كرده است و هر سال در چنين روزي به ديدار آن عالم ميروند ومسائل خود را از او ميپرسند. "

حضرت به همراهانش فرمود: "بيائيد ما هم به همراه آنان نزد آن عالم برويم. "

آنها اطاعت كردند و به همراهي امام باقر ـ عليهالسّلام ـ به طرف منزل او حركت كردند.

او در درون غاري سكونت داشت؛ نصاري، فرشي را به درون غار برده او را بيرون آورده و بر روي تختي نشانيدند، در حالتي كه بسيار پير و سالخورده بود و از شدت پيري ابروهايش بروي چشمانش افتاده بود، پس ابروهايش را با حرير زردي به سرش بسته بودند.

حضرت و ساير مردم به گرد او حلقه زدند، وقتي كه آن عالم چشم باز كرد مجذوب و متوجه امام باقر ـ عليهالسّلام ـ شد؛ رو به حضرت كرد و گفت: "آيا شما از نصاري هستيد يا از امّت مرحومه (اسلام) ميباشيد؟ "

امام ـ عليهالسّلام ـ : "از امّت مرحومه و جزو مسلمانان ميباشم. "
عالم: "آيا از دانشمندان هستي يا از نادانان. "
امام ـ عليهالسّلام ـ : "از نادانان نيستم. "
عالم: "شما سؤال ميكنيد يا من سؤال كنم؟ "
امام ـ عليهالسّلامـ: "هر چه خواهي بپرس من آماده جوابم. "

آن عالم پير نصراني، رو به نصاري كرد و گفت: "اين مرد از امّت محمد ـ صليالله عليه و آله ـ است و ادعاي دانش دارد و ميگويد: آنچه مي‎‎خواهي سؤال كن، من آماده جوابم، الحال سزاوار است كه چند مسئله از او بپرسم. "

آنگاه رو به حضرت كرده و چنين سؤال كرد:
"
خبر بده مرا از ساعتي كه نه شب است و نه روز، آن چه ساعتي است؟ "
امام ـ عليهالسّلام ـ: "آن ساعت، از طلوع فجر تا طلوع خورشيد است. "

عالم: "آن ساعت كه نه از شب است و نه از روز، پس از چه ساعت‌هايي است. "
امام ـ عليهالسّلام ـ: "آن ساعت از ساعات بهشت است، لذا در آن ساعت بيماران به هوش ميآيند و دردها ساكن ميشوند و كسي كه شب را نخوابيده در اين ساعت به خواب ميرود و خداوند اين ساعت را در دنيا موجب علاقه كساني كه به آخرت رغبت دارند گردانيده و از براي عمل كنندگان آخرت دليلي واضح ساخته و براي منكرين آخرت حجتي گردانيده است. "

عالم: "درست گفتي اينك باز من سؤالي كنم يا تو سؤال ميكني؟ "
امام ـ عليهالسّلام ـ: "آنچه ميخواهي سؤال كن. "

عالم رو به نصاري كرد و گفت: "اين شخص (امام باقر ـ عليهالسّلام ـ) بر مسائل بسياري واقف است و سپس رو به امام كرد و پرسيد:
"
خبر بده مرا از ساكنين بهشت كه چگونه غذا ميخورند و ميآشامند ولي تخليه ندارند، (هرگز به مستراح نميروند) آيا نظيرش در دنيا و جود دارد؟ "
امام ـ عليهالسّلام ـ: "مَثَل آنها بسان "جنين " است كه در شكم مادر ميخورد ولي بول و غائط از او جدا نميشود. "

عالم: "كاملاً درست گفتي ولي باز من سؤال كنم يا تو سؤال ميكني؟ "
امام ـ عليهالسّلام ـ: "سؤال كن آنچه را ميخواهي. "

عالم: "خبر دهيد مرا از آنچه مشهور است كه ميوههاي بهشت كم نميشود و هر مقدار كه از آنها خورده شود، باز به حالت اول خود باقي است، آيا در دنيا هم نظيري دارد؟ "
امام ـ عليهالسّلام ـ: "نظيرش در دنيا شمع افروخته يا چراغ است كه اگر صد هزار چراغ از او روشن كنند نورش كم نميشود و به حالت خود باقي است. "

عالم پير نصراني گفت: "درست گفتي و اكنون سؤالي ميكنم كه هرگز پاسخش را نتواني گفت و آن سؤال اين است: خبر دهيد مرا از مردي كه با عيال خود همبستر شد و سپس آن زن به دو پسر حامله گرديد و هر دو (بصورت دو قلو) در يك ساعت متولّد شدند و هر دو در يك ساعت از دنيا رفتند ولي يكي از آنها صد و پنجاه سال و ديگري پنجاه سال عمر كرد، آنها كيستند و قصه آنها از چه قرار است؟ "

امام ـ عليهالسّلام ـ: "آن دو پسر، "عزيز " و "عُزَير " بودند؛ آن دو در يك ساعت متولّد شدند و با هم سي سال زندگي كردند، آنگاه خداوند "عُزير " را قبض روح كرد و يك صد سال در صف مردگان بود، ولي "عزيز " همچنان در دنيا زندگي ميكرد. پس از صد سال خداوند "عُزير " را زنده كرد و او را دوباره به دنيا برگرداند و او بيست سال با برادرش "عزيز " زندگي كرد و سپس هر دو با هم در يك ساعت از دنيا رفتند، روي اين حساب "عُزير " پنجاه سال عمر كرد ولي "عزيز " صد و پنجاه سال عمر نمود. "

عالم نصراني كه از علم امام حيرت زده شده بود حركت كرد و گفت: "از من داناتر و بهتري را آوردهايد تا مرا رسوا نمائيد، به خداوند قسم، تا اين مرد دانشمند و بزرگوار در شام است من با شما نصاري سخن نميگويم و از من چيزي نپرسيد؛ اينك مرا به مسكنم باز گردانيد. "
او را به درون غار بردند و از آن پس هر چه سؤال داشتند از امام باقر ـ عليهالسّلام ـ ميپرسيدند و جواب كافي ميگرفتند.

منبع: الكافي - الشيخ الكليني - ج ۸ ص ۱۲۳

 

منابع:  www.farhangnews.ir , www.rasekhoon.net 

 


امتیاز : نتیجه : 3 امتیاز توسط 6 نفر مجموع امتیاز : 20

درباره : پــــیـام تسلیت , شهادت ائمه معصومین (ع) , مناسبت های مذهبی , انسان250ساله(ائمه معصومین(علیهم السلام)) , حضرت امام محمدباقر(ع) ,

نمایش این کد فقط در ادامه مطلب برای قرار کد مورد نظر به ویرایش قالب مراجعه کنید
مطالب مرتبط
بمناسبت سالروز شهادت ميرزا تقي خان اميركبير(1230ق)-هدیه امام حسین(ع) به میرزا تقی خان امیرکبیر
انسان ۲۵۰ ساله | امام حسن عسکری علیه‌السلام و تحسین دوست و دشمن
سالروز شهادت امام هشتم(ع)
تسلیت
بمناسبت 7 صفر،امروز روز شهادت است یا ولادت؟
استقبال از شهدای گمنام در شهرستان سوادکوه شمالی(شیرگاه)/ عکس
کم کم سیاهی علمت دیده می شود
سالگرد سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی
21 فروردين روز شهيد امیر سپهبد علي صيادشيرازي

تاریخ : چهارشنبه 09 مهر 1393 نویسنده : دانشجوي بسیجی l بازدید : 718

ارسال نظر
کد امنیتی رفرش



نام ارسال کننده: پایگاه اطلاع رسانی سهید مقدم

عید قربان مبارک.
یک هفته ای هست که لینک شما بر روی سایت ما قرار دارد. لطفا در اسرع وقت لینک شهید مقدم را بر روی سایتتان قرار دهید .در غیر این صورت لینکتان حذف می شود
پاسخ : سلام دوست بزرگوار با افتخار لینک شدید..
ببخشید بابت تاخیر...
جناب فرمانده اطلاع دهید
شکلک

1393/07/12 || 21:27


نام ارسال کننده: Mighat

هشـام به حـاکم مدینـه دسـتور داد امـام باقر (ع) و فـرزندش جـعفر بن محـمد (ع) را روانه شـام کند. امام ناگزیر همراه فرزند ارجـمند خود مدینـه را ترک گفته وارد دمشق شد. هشام براى اینکه عظمت ظاهرى خود را به رخ امام بکشد، و ضمنا به خیال خود از مقام آن حضرت بکاهد، سه روز اجازه ملاقات نداد! شاید هم در این سه روز در این فکر بود که چــگونه با امام (ع) روبرو شود و چه طرحى بریزد که از موقعیت و مقام امام (ع) در انظار مردم کاسته شود؟!

ـ
البته اگر دربار حکومت هشام کانون پرورش علما و دانشمندان و مجمع سخندانان بود امکان داشت دانشمندان برجسته را دعوت نمـوده مجلس بحث و مناظره تشکیل بدهد؛ ولى از آنجا که دربار خلافت اغلب زمامداران اموى-و از آن جمله هشام – از وجود چنین دانشمندانى خالى بود و شعرا و داستانسرایان و مدیحه گویان جاى رجال علم را گرفته بودند، هشام به فکر تشکیل چنین مجلسى نیفتاد،زیرا بخوبى مى دانست اگر از راه مبارزه و مناظره علمى وارد شود هیچ یک از درباریان او از عهده مناظره با امام باقر (ع) برنخواهند آمد و از این جهت تصمیم گرفت از راه دیگرى وارد شود که به نظرش پیروزى او مسلم بود.

ـ
آرى با کمال تعجب هشام تصمیم گرفت یک مسابقه تیراندازى! ترتیب داده امام (ع) را در آن مسابقه شرکت بدهد تا بلکه به واسطه شکست در مسابقه، امام در نظر مردم کوچک جلوه کند! به همین جهت پیش از ورود امام (ع) به قصر خلافت، عده اى از درباریان را واداشت نشانه اى نصب کرده مشغول تیراندازى گردند. امام باقر (ع) وارد مجلس شد و اندکى نشست. ناگهان هشام رو به امام کرد و چنین گفت: آیا مایلید در مسابقه تیراندازى شرکت نمایید؟ حضرت فرمود: من دیگر پیر شده ام و وقت تیراندازیم گذشته است، مرا معذور دار. هشام که خیال مى کرد فرصت خوبى به دست آورده و امام باقر (ع) را در دو قدمى شکست قرار داده است، اصرار و پافشارى کرد که تیر و کمان خود را به آن حضرت بدهد. امام (ع) دست برد و کمان را گرفت و تیرى در چله کمان نهاد و نشانه گیرى کرد و تیر را درست به قلب هدف زد! آنگاه تیر دوم را به کمان گذاشت و رها کرد و این بار تیر در چوبه تیر قبلى نشست و آن را شکافت! تیر سوم نیز به تیر دوم اصابت کرد و به همین ترتیب نه تیر پرتاب نمود که هر کدام به چوبه تیر قبلى خورد!

ـ
این عمل شگفــت انگیز، حاضران را بشدت تحت تاثیر قرار داده و اعجاب و تحسین همه را برانگیخــت. هشام که حسابهایش غلط از آب در آمده و نقشه اش نقش بر آب شده بود، سخت تحت تاثیر قرار گرفت و بى اختیار گفت: آفرین بر تو اى اباجعفر! تو سرآمد تیراندازان عرب و عجم هستى، چگونه مى گفتى پیر شده ام؟! آنگاه سر به زیر افکند و لحظه اى به فکر فرو رفت. سپس امام باقر (ع) و فرزند عالیقدرش را در جایگاه مخصوص کنار خود جاى داد و فوق العاده تجلیل و احترام کرد و رو به امام کرده گفت: قریش از پرتو وجود تو شایسته سرورى بر عرب و عجم است، این تیراندازى را چه کسى به تو یاد داده است و در چه مدتى آن را فراگرفته اى؟

ـ
حضرت فرمود: مى دانى که اهل مدینه به این کار عادت دارند، من نیز در ایام جوانى مدتى به این کار سرگرم بودم ولى بعد آن را رها کردم، امروز چون تو اصرار کردى ناگزیر پذیرفتم.

ـ
هشام گفت: آیا جعفر (حضرت صادق) نیز مانند تو در تیراندازى مهارت دارد؟ امام فرمود: ما خاندان، «کمال دین» و «اتمام نعمت» را که در آیه: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَ‌ضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا» (۱) آمده (امامت و ولایت) از یکدیگر به ارث مى بریم و هرگز زمین از چنین افرادى (حجت) خالى نمى ماند. (۲) ، (۳)
1393/07/11 || 20:41


نام ارسال کننده: سیده عامره

من هم تسلیت میگم....
1393/07/10 || 17:07


نام ارسال کننده: Mighat

امام محمد باقر علیه السلام

|شيعيان على سلام الله علیه كسانى هستند كه در راه دوستى ما مال خود را به يكديگر مى بخشندودر پرتو محبّت ما يكديگر را دوست مى دارند.|
1393/07/10 || 0:16


مطالب گذشته
درباره ي وبلاگ

سلام. این وبلاگ توسط تعدادی از دانشجویان بسیجی پایگاه شهید یحیی نژاد موسسه آموزش عالی طبری بابل و با هزینه شخصی ایجاد گردیده و در حال فعالیت و بروز رسانی می باشد امیدوایم با حضور گرمتان در وبلاگ لحظات خوبی را سپری کنید و ما را از نظرات و پیشنهادتان بهرمند سازید...
موضوعات وبلاگ
معرفی و زندگینامه شهدا
پـــــــیام تــبریک
پــــیـام تسلیت
مطالب پندآموز
سخنان و بیانات ارزنده
مناسبت های مذهبی
مناسبت های ملی
بیداری اسلامی
فتنه
اطلاعیه
فراخوان
انتظار
ورزشی
خنده حلال
احکام شرعی
فرهنگی
قرآن مجید
پزشکی
غیر غیرسیاسی
معرفی و زندگی نامه بزرگان
انسان250ساله(ائمه معصومین(علیهم السلام))
اخبار و فعالیت های بسیج دانشجوییِ موسسه
اخبار داخلی موسسه
اخبار داغ کشور و جهان
اخبار بسیج دانشجویی
روستای پــرکـوه
نويسندگان
دانشجوي بسیجی ارسالی: 1419
محسن زاده ارسالی: 8
یه بسيجی ارسالی: 2
بسيج خواهران ارسالی: 126
مطالب محبوب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
لینک دوستان

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به بسیج دانشجویی دانشگاه طبری بابل مي باشد.

طراح و مترجم قالب

طراح قالب

جدیدترین مطالب روز

فیلم روز

بسیج دانشجویی دانشگاه طبری بابل